اشعار ولادت حضرت ابالفضل العباس(ع)
اشعار ولادت حضرت ابالفضل العباس(ع) – سید پوریا هاشمی
محضر آب دم از پاکی دریا نزنید
محضر خاک دم از وسعت صحرا نزنید
تا زمانیکه ندادید ضرر پای نگار
لافِ بیهوده ی عاشق شدن اینجا نزنید
آسیابِ که شدن مسئله ی حساس است
پس به سینه به جز از سنگ تولی نزنید
درد معشوق چه بهتر که به درمان نرسد
هرچه آمد سرتان رو به مداوا نزنید
فقرخوب است که هم شانه ی عزت باشد
مستمندید اگر جز در آقا نزنید
حرف تقوا و بصیرت به میان است اگر
حرفی از چشم سیاه و قد رعنا نزنید
گرچه خوب است رخش نقل منابر بشود
حیفِ عباس که توصیف به ظاهر بشود
علم انساب به کار امده اینبار زیاد
که بیوفتد سرما محضر دلدار زیاد
ذولفقار دو دم امروز سه دم خواهد شد
بس که درخانه ی مولا شده کرار زیاد
هرچه دارد پسراز دامن مادر دارد
ارث بردست از این فاطمه ایثار زیاد
یک تنه میرود و صد تنه برمیگردد
معجزه سر زده از او دم پیکار زیاد
نا امیدی در این خانه ندارد معنا
باز خواهد شد از این دل گره ی کار زیاد
بهر پابوسی اش امشب همه نوبت دارند
رسد از تیغ کجش مژده ی دیدار زیاد
چشم صَفّین همینکه به نقابش افتاد
پانزده مرتبه "لا حول ولا" را سر داد
مرد جنگ است ولی انس به خلوت دارد
مثل شوقش به خطر شوق عبادت دارد
نوری از آیه ی تطهیر به او هم تابید
مطمئنیم که این آینه عصمت دارد
محرم یا ولدی گفتن زهرا شده است
جای شک نیست بگوییم سیادت دارد
مرگ بازیچه یک حمله ی مردانه اوست
شیر آخر مگر از معرکه وحشت دارد؟!
چندگامی همه جا دورتر از آقا بود
قد بلند است و ازین حال خجالت دارد
شانه کعبه به پایش چقدر بوسه زده
تا ببینند همه شان ولایت دارد
خطبه ای خواند بگوید شرف کعبه ز چیست
تا خدایی خدا آبروی کعبه علیست..
نخل ها دردسری شد ثمرش را بزنند
دونفر از دو طرف بال و پرش را بزنند
همه از چهار جهت روی سرش ریخته اند
همه اینجا پی این اند سرش را بزنند..
دست اگر نیست ولی تیغ نگاهش مانده
تیرها آمده چشمان ترش را بزنند
مشک را داده به دندان که به خیمه برسد
وقت آن است لب شعله ورش را بزنند
آخر این میر علمدار غروری دارد
نکند اینکه غرور جگرش را بزنند
هدف از کشتن عباس حسین است حسین
تا که اینجور توان کمرش را بزنند
علم افتاد و کنارش بدنی هم افتاد
مثل آقا وسط خیمه زنی هم افتاد..
سید پوریا هاشمی
*******************
اشعار ولادت حضرت ابالفضل العباس(ع) – محسن حنیفی
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل!
ای قبله گاه شاعر بیدل اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضلِ علی السائل اباالفضل!
تو صاحبم هستی و من تنها رعیت
پابوسی ات را کرده ام با شعر نیت
ای حضرت عیسی مسیح ارمنی ها
ای دستهایت دستگیر اهل معنا
یا کاشف الکرب تمام اهل دنیا
یا عَمّی العباسِ فرزندان زهرا
ای رب این پیمانه ها، باب الحوائج
ای پیر سقاخانه ها، باب الحوائج
تندیس تقوا و وقار و استقامت
ای برگه ی سبز عبور از قیامت
دست بلند توست، اسباب شفاعت
آری قسیم النار و الجنه، نگاهت
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
بوسه زدن بر دست تو از واجبات است
این پینه ی پیشانی تو یادگاریست
بین تو و معبود تو هر شب قراریست
ماه عشیره معنی شب زنده داریست
سجاده ی تو ساغر می های جاریست
روی تو جلوه بر رخ مهتاب داده است
اشک تو بوده نخلها را آب داده است
اخم تو خشم حضرت پروردگار است
ابروی تو تکرار تیغ ذوالفقار است
این چرخش شمشیر یک حمزه تبار است
گفتی: أنا العباس، لشگر در فرار است
از میسره تا میمنه کردی قیامت
کولاک کردی یک تنه کردی قیامت
ساغر لبالب نیست اما باز می هست
کرببلا گر نیست اما شهر ری هست
سجاده پهن و روضه باز و سوز نی هست
در خاطر من روضه های `سیبویه” است
با روضه می داده است چشمان ترم را
او نوحه دم داده است ای اهل حرم را
تا که علم افتاد و دست تو قلم شد
زهرا رسید و بیرق روضه علم شد
ذره به ذره از قد و بالات کم شد
قد حسین بن علی پیش تو خم شد
داغ تو را داده خبر تا مشک پاره
وا شد ز گوش اهل خیمه گوشواره
محسن حنیفی
*******************
اشعار ولادت حضرت ابالفضل العباس(ع) – رضا باقریان
دارم به لب همچون رطب نام تو را ای مهجبین
بسکه ادب میر عرب داری تو از امالبنین
امشب رسیدم محضرت شاید تو را پیدا کنم
شاید کمی اذنم دهی با تو کمی نجوا کنم
من صید دامت میشوم صیاد من باش ای امیر
اصلاً خوشم تا میشوم در دام عشق تو اسیر
کم ناز کن ای نازنین خونم حلال ابرویت
سر در گمم در محضرت مانند پیچ گیسویت
گفتند وقتی آمدی شانه به مویت زد علی
گفتند وقتی آمدی بوسه به رویت زد علی
آقا خدا دست تو را بهر شفاعت آفرید
امالبنین اصلاً تو را بهر اطاعت آفرید
اول تویی آخر تویی حیدر تویی دریا تویی
گوهر تویی محشر تویی یکتا تویی سقا تویی
بالا تویی آقا تویی لیلا تویی باران منم
وقتی میآیم سمت تو مجنون سرگردان منم
تو شاهکار خلقتی در جنگها نام آوری
از هرچه گفتم بهتری از هرچه گویم برتری
باران که میبارد تو را از نمنمش حس میکنم
ماه محرم هم تو را از ماتمش حس میکنم
فرزند زهرا را که میگویند سبط اکبر است
میگفت این در کربلا بهرم امیر لشکر است
ای سومین شیر نر محجوب آل فاطمه
هم در ادب هم در وفا سبقت گرفتی از همه
خندید شاه لوکشف تا بوسه از روی تو چید
از لعل لبهای شما شهد عسل آمد پدید
ای زادهی امالبنین و تیغ ابروی علی
ذُخرُالحسینی، پهلوانی، زور و بازوی علی
دریا خروشید و به پایت آب شد تا آمدی
مجنونالعباسی شدم وقتی به دنیا آمدی
سقایی و لب تشنه را سیراب سازد بادهات
از لطف چشم تو شدم دلدادهات آزادهات
با یک نگاه نافذت من را مسلمان میکنی
بین نماز نافله هم ختم قرآن میکنی
با تو کسی در منجلاب دین و دنیا غرق نیست
با نور تو در روز و شبهای مدینه فرق نیست
در گفتن نام شما گاهی مردد میشوم
در مدحت از هر صفحهی مولا علی رد میشوم
وصف تو را باید میان صفحهی محشر نوشت
گاهی سر اجبار باید بهرت از حیدر نوشت
در هر دو چشم محشرت حیدر هویدا میشود
در غیرت زهراییات کوثر هویدا میشود
ای پنجهات مشگل گشا، مشگل گشایی کن مرا
جان رقیه از کرم کرببلایی کن مرا
تو آمدی تا راه ما قدری خداییتر شود
این وامدار از عشق تو قدری فداییتر شود
دین و سیاست را کنار هم ز تو آموختیم
از کهکشانها آمدی از عشق نابت سوختیم
بعد از برادر آمدی تا در ادب معنا شوی
شیرین دهن گشتی که با طعم رطب معنا شوی
رضا باقریان
*******************
اشعار ولادت حضرت ابالفضل العباس(ع) – علیرضا خاکساری
از ملائک پر شده دور و بر ام البنین
بهر دیدار تو ای تاج سر ام البنین
آمدی از آسمان و عطر خوشبوی تنت
شهر را پر کرده سیب نوبر ام البنین
بی گمان گهواره ات آغوش گرم مادر است
راحت و آسوده ای زیر پر ام البنین
اشک شادی میچکد بر گونه های اطهرت
از میان صحن چشمان تر ام البنین
تو مسیحایی اگر پس خوش به حال مریمت
افتخار نسل پاک و اطهر ام البنین
هم شجاعت هم شهامت در رگانت جاری است
وارث شیر خدا شیر نر ام البنین
أشبه الناسی به مولانا امیرالمونین
ای علی مرتضای دیگر ام البنین
مثل بابا با نگاهت فتح خیبر میکنی
چشم بد دور از وجودت حیدر ام البنین
آمدی قلب سپاه مادرت باشی و بس
ای تمام آبروی لشگر ام البنین
تشنه ی آب فراتیم از کرم مهلت بده
ساقی لب تشنه گان آب آور ام البنین
چهارم شعبان رسید و کربلایم آرزوست
کربلایم آرزو پایین پایم آرزوست
یوسف ام البنین زیبا به دنیا آمدی
مثل بابا خوش قد و بالا به دنیا آمدی
ساکنان آسمان را بنده ی خود کرده ای
با مرام ! از اولش اقا به دنیا آمدی